کد مطلب:29422 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:97
پروردگارا! من كه ام كه با غضبت بر امری قصد مرا كنی؟ سوگند به عزّت تو كه نیكی من، ملك تو را نیكو نخواهد ساخت، و بدی من آن را نازیبا نخواهد گردانْد، و بی نیازی من، از گنجینه تو نخواهد كاست، و نیازمندی من، بدان نخواهد افزود. ای آن كه چنین هستی! دعای مرا بشنو و ندای مرا پاسخ ده. از لغزش هایم درگذر و بر غربت، وحشت و تنهایی ام درگور، رحم كن. آری من چنین هستم، ای پروردگار!». آن گاه به لبّیك گویی می پرداخت و ركوع می كرد.[1]. 4488. علی علیه السلام - در قنوت خود در مسجد بنی كاهل -:بار خدایا! ما از تو كمك می خواهیم، طلب بخشش می كنیم و درخواست هدایت داریم، به تو ایمان داریم و بر تو توكّل می كنیم و بر خوبی ها ثنایت می گوییم و به تو كفر نمی ورزیم و آن را كه منكر توست، ترك می كنیم و رهایش می سازیم. بار خدایا! تو را می پرستیم، برای تو نماز می خوانیم و سجده می كنیم و به سوی تو سعی می كنیم و رحمت تو را امید می بریم و از عذابت می ترسیم؛ چرا كه عذابت برای كافران آفریده شده است. بار خدایا! با آنان كه هدایت كردی، هدایتمان كن و در جمع آنان كه عافیتشان دادی، عافیتمان ده و با آنان كه دوستشان داشتی، دوستمان بدار و آنچه را كه عنایت كردی، برای ما مبارك ساز و از شرّ آنچه كه حكم كردی، محفوظمان دار؛ چون كه تو حكم می كنی و كسی بر تو فرمانروایی ندارد. همانا آن كه در ولایت تو باشد، ذلیل نمی گردد و آن كه با تو دشمنی كند، عزیز نمی شود. پروردگارا! مبارك و بزرگی. از تو طلب بخشش می كنم و به سوی تو برمی گردم. «رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَآ إِن نَّسِینَآ أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَآ إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ و عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ی وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلَل-نَا فَانصُرْنَا عَلَی الْقَوْمِ الْكَفِرِینَ؛[2] پروردگارا! اگر فراموش كردیم یا به خطا رفتیم، بر ما مگیر. پروردگارا! هیچ بارگرانی را بر [ دوش ] ما مگذار؛ آن گونه كه بر [ دوش ] كسانی كه پیش از ما بودند، نهادی. پروردگارا! آنچه تاب آن را نداریم، بر ما تحمیل مكن و از ما درگذر و ما را ببخشای و بر ما رحمت آور. سرور ما تویی. پس ما را برگروه كافران، پیروز كن».[3].
4487. تاریخ دمشق - به نقل از محمّد بن حنفیّه -:امیر مؤمنان، هرگاه از [ حمد و سوره ] نماز وَتر فارغ می شد، دستش را به سوی آسمان بلند می كرد و می گفت:«بار خدایا! حاجت بزرگ من كه اگر آن را روا داری، هر چیزی كه مرا از آن منع كنی، به من زیان نخواهد رساند، و اگر از آن مَنعم كنی، هر چیزی كه به من ببخشی برای من سودی نخواهد داشت. ای بسیار رها كننده! مرا از آتشْ رها كن.